تنها عشق

سوختن قصه شمع است ولی‌ قسمت ماست شاید این قصه تنهایی‌ ما کار خداست آنقدر سوختم با همه بی‌ تقصیری که جهنم نگذارد به تنم تأثیری

تنها عشق

سوختن قصه شمع است ولی‌ قسمت ماست شاید این قصه تنهایی‌ ما کار خداست آنقدر سوختم با همه بی‌ تقصیری که جهنم نگذارد به تنم تأثیری

معشوقه ی من

توی خونه نشسته بودم و دفتر خاطراتم را ورق میزدم.ناگاه چشمم به دست خط تو افتائ که چه زیبا برایم نوشته بودیدوستت دارم  

احساس غرور کردم پر در آوردم رفتم پیش ابرا و بهشون پز دادم که یکی رو زمین منو  دوست داره ابرا منو سوار خودشون کردن و بردن به یه جایی که تو اونجا بودی. 

با دیدن تو دنیا پیش چسمانم سیاه شد... آخه دفتر یکی دیگه تو دستت بود و براش نوشتی دوستت دارم

دیشب اینجا بارون اومده بود با یه قطره بارون دوست شدم بهش راز عشق تورو گفتم ازش قول گرفتم به کسی نگه ولی اون... حرفامو با خودش برد تو دریا و دریا موجی شد و رو سر من فرود اومد من الان تو تلاطم دریا گم شدم و دنبال یه دست می گردم تا منو نجات بده..........آخه من شنا بلد نیستم

نظرات 2 + ارسال نظر
مینا پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:05 ب.ظ http://www.royaaye-sabz.blogsky.com/

سلام عزیزم!
زیبا بود. دوستت دارم.

موفق باشی.

فریده یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:48 ق.ظ http://royaaye-sabz

سلام گلم ممنون
دوستت دارم
از کمکاتم ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد