تنها عشق

سوختن قصه شمع است ولی‌ قسمت ماست شاید این قصه تنهایی‌ ما کار خداست آنقدر سوختم با همه بی‌ تقصیری که جهنم نگذارد به تنم تأثیری

تنها عشق

سوختن قصه شمع است ولی‌ قسمت ماست شاید این قصه تنهایی‌ ما کار خداست آنقدر سوختم با همه بی‌ تقصیری که جهنم نگذارد به تنم تأثیری

........!!!!!؟؟؟؟؟!!!!

Pix2Pix2Pix.blogspot.com عکس ها و تصاویر متحرک جالب, عکس های عاشقانه,  Farspics.blogspot.com 

 

 

 

 

 

دلسرد

قصه ام دیگر زنگارگرفت

بانفس های شبم پیوندی است

پرتوی لغزداگربر لب او

گویدم دل هوس لبخندی است

خیره چشمانش با من گوید

کوچراغی که فروزد دل ما

هرکه افسردبه جان بامن گفت

آتشی کوکه بسوزد دل ما

خشت می افتد ازاین دیوار

رنج بیهوده نگهبانش برد

دست باید نرود سوی کلنگ

سیل اگرآمد آسانش برد

بادنمناک زمان می گذرد

رنگ می ریزد از پیکرما

خانه نقش فساد است به سقف

سرنگون خواهد شد بر سر ما

گاه می لرزد باروی سکوت

غول ها سربه زمین می سایند

پای در پیش مبادا بنهید

چشم ها در ره شب می پایند

تکیه گاهم اگرامشب لرزید

بایدم دست به دیوار گرفت

بانفس های شبم پیوندی است

قصه ام دیگر زنگار گرفت 

 

 

سهراب سپهری

نظرات 6 + ارسال نظر
احمد پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:50 ب.ظ http://30lverboy.blogfa.com

اول شدم
سلام خوبی ؟ چه خبر !
شعر قشنگی بود منون این تیکه رو خوشم امد

تکیه گاهم اگرامشب لرزید

بایدم دست به دیوار گرفت
به ما میگی جرا خبر نمیدی !!! ها !! الان چرا خبر ندادی اپی !
این جمله پست قبلیته :
آهان راستی آپ میکنی ام که خبر میدی خیلی باحالی ته مرام و معرفت آخر هر چی خوش صفت. از رو گپی گرفتم .حالا خودت چی ؟
شوخی کردم
عزت زیاد

سلام
جون داداش به هیشکی خبر ندادم آپیدم و رفتم حال نداشتم.

پسر نقره ای جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ب.ظ http://30lverboy.blogfa.com

سلام
بیاااااااااااا که اپمممممممممممم

مهیار شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:28 ب.ظ http://www.shabederaz.blogsky.com

سلام نبینم ناخوشی

میدونم از دست ادمهایی مثل من ناراحتی بخاطر اون جریان بازم متاسفم راستی سفرتون چی شد رفتید سوئد

فکر کنم هنوز نرفتید امیدوارم هرجا هستی موفق سربلند باشید

بخدا من اون چیزی که فکرشو میکنی نیستم هرچند دیگه رو من اونطوری که حساب باز میکردی دیگه باز نمیکنی ولی خب اشکال نداره

من دارم کتاب مینویسم قراره تا یکی دو ماه دیکه چاپ بشه وبلاگمم که عوض کردم

دوست داشتی بیا یه سر به من بزن

موفق و پیروز باشید

احمد شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:31 ب.ظ http://30lverboy.blogfa.cim

یکی بود یکی نبود .
نیمه شب بود.ساعت 5دقیقه به یک تنهایی را نشان میداد.کهنه آونگی آویخته از سقف هوا در گذشته و آینده نوسان داشت . ناگهان ساعت یک تنهایی را نواخت . جهان در خواب عدم از پهلویی به پهلوی دیگر غلتید.
دستی قدیمی قلم در جوهر زد وبر مصحفی پنهانی نوشت :
یکی بود یکی نبود ...
................................
آپم ... [گل]

ارمان عارفی شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:31 ب.ظ

همیشه عاشق اسم فریده بودم.وبلاگت عالی بود.تبریک میگم

سلام
ممنون عزیزم که اومدی راستی شما وب ندارید؟؟؟؟؟؟؟

اریانا جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 ق.ظ http://www.aryanamehr.com

سلام-جالبند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد